*
عبدالرحمان بن کثیر ، از مفضل بن عمر ، از امام صادق علیه السلام روایت
کرده که فرمود : صاحب این امر دو غیبت دارد ، که از یکى از آن دو غیبت نزد
اهل خود بر مى گردد ( یعنى از غیبت صغرى نزد خانواده اش باز مى گردد ) واما
دیگرى چنان است که مى گویند : از دنیا رفته ، در کجا مى رود ، راوى مى
گوید : عرض کردم : هنگامیکه چنان شد ، چه باید بکنیم ؟ فرمود : هر که آن را
( خلافت و امامت حضرت مهدى علیه السلام ) ادعا کند ، از او چیزهایى بپرسید
که امثال آن شخص مىتواند پاسخ دهد ( و او در پاسخ خواهد ماند تا مفتضح شده
وادعاى دروغ نکند ) ....
حکم ادعای مهدویت
*
عبدالرحمان بن کثیر ، از مفضل بن عمر ، از امام صادق علیه السلام روایت
کرده که فرمود : صاحب این امر دو غیبت دارد ، که از یکى از آن دو غیبت نزد
اهل خود بر مى گردد ( یعنى از غیبت صغرى نزد خانواده اش باز مى گردد ) واما
دیگرى چنان است که مى گویند : از دنیا رفته ، در کجا مى رود ، راوى مى
گوید : عرض کردم : هنگامیکه چنان شد ، چه باید بکنیم ؟ فرمود : هر که آن را
( خلافت و امامت حضرت مهدى علیه السلام ) ادعا کند ، از او چیزهایى بپرسید
که امثال آن شخص مىتواند پاسخ دهد ( و او در پاسخ خواهد ماند تا مفتضح شده
وادعاى دروغ نکند ) . " إن هذا الامر لا یدعیه غیر صاحبه إلا تبر الله عمره " *
یحیى برادر ادیم از ولید بن صبیح از امام صادق علیه السلام روایت کرده که
فرمود : این امر ( مقام حضرت مهدى علیه السلام ) را هیچ کس ادعا نخواهد کرد
، جز آنکه خداوند عمر او را تباه مى گرداند . " أما والله
لیغیبن عنکم صاحب هذا الامر ، ولیخملن هذا حتى یقال : مات ، هلک ، فی أی
واد سلک ؟ ولتکفأن کما تکفأ السفینة فی أمواج البحر ، لا ینجو إلا من أخذ
الله میثاقه وکتب الایمان فی قلبه وأیده بروح منه ، ولترفعن اثنتا عشرة
رایة مشتبهة لا یدرى أی من أی ، قال : فبکیت ، فقال : ما یبکیک یا أبا عبد
الله ؟ فقلت : جعلت فداک کیف لا أبکی وأنت تقول اثنتا عشرة رایة مشتبهة لا
یدرى أی من أی ؟ قال : وفی مجلسه کوة تدخل فیها الشمس فقال : أبینة هذه ؟
فقلت : نعم ، قال : أمرنا أبین من هذه الشمس " * مفضل بن عمر
از ابى عبد الله علیه السلام نقل مى کند : بخدا قسم صاحب این امر از شما
پنهان خواهد شد ، واین غیبت بقدرى طولانى مى شود که آن حضرت از اذهان رفته
گفته مى شود مرد ، هلاک شد ، بکدام سرزمین رفت و واژگون مى شوید همانگونه
که امواج دریا کشتى را واژگون مى کند نجات پیدا نمى کند مگر کسى که با خدا
پیمان بسته وایمان در قلب او نوشته شده باشد ومؤید از طرف خداوند باشد
دوازده پرچم مشابه بالا مى رود که دانسته نمى شود که از کى هست . راوى مى
گوید : گریه کردم ، حضرت فرمود : چرا گریه مى کنى ؟ گفتم : فدایت شوم چگونه
گریه نکنم در حالیکه مىفرمائید دوازده پرچم مشابه که دانسته نمى شود کى از
کى است ؟ در جاى نشستن حضرت روزنه اى بود که نور خورشید وارد مى شد پس
حضرت فرمود : آیا این روشن است ؟ گفتم : بله ، حضرت فرمود : امر ما روشن تر
از این نور خورشید است . " هل صاحبک أحد ؟ ، فقلت : نعم ،
فقال : أکنتم تتکلمون ؟ قلت : نعم ، صحبنی من المغیریة ، قال : فما کان
یقول ؟ قلت : کان یزعم أن محمد بن عبد الله بن الحسن هو القائم ، والدلیل
على ذلک أن اسمه اسم النبی صلى الله علیه وآله ، واسم أبیه اسم أبی النبی ،
فقلت له فی الجواب : إن کنت تأخذ بالأسماء فهو ذا فی ولد الحسین محمد بن
عبد الله بن علی ، فقال لی : إن هذا ابن أمة - یعنی محمد بن عبد الله بن
علی - وهذا ابن مهیرة یعنی محمد بن عبد الله بن الحسن بن الحسن ، فقال أبو
عبد الله علیه السلام : فما رددت علیه ؟ فقلت : ما کان عندی شئ أرد علیه ،
فقال : أو لم تعلموا أنه ابن سبیة - یعنی القائم علیه السلام - " *
ثعلبة بن میمون از یزید بن ابى حازم نقل کرده که مىگوید : وقتى به مدینه
وارد شدم خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم وسلام کردم حضرت از من پرسید :
آیا همراه هم دارى ؟ عرض کردم : آرى ، فرمود : آیا صحبت هم مى کردید ؟ عرض
کردم : آرى ، یک نفر از ، مغیریه ، ( مذهبى است ) همراه من است . فرمود :
آن شخص چه مى گوید ؟ عرض کردم : مى گوید که : محمد بن عبد الله بن حسن ،
قائم موعود مى باشد ، ودلیلش هم این است که نام او نام پیامبر صلى الله
علیه وآله ونام پدرش نام پدر پیامبر است . به او گفتم اگر قرار این باشد که
این ، نام ، ملاک باشد پس از فرزندان ، حسین ، هم کسى هست که نامش محمد بن
عبد الله بن علی است . بمن گفت . او فرزند ، کنیز ، است یعنى ، محمد بن
عبد الله بن علی . واین شخص یعنى محمد بن عبد الله بن الحسن بن الحسن ،
فرزند زن آزاد ، وغیر کنیز مى باشد . آنگاه امام صادق علیه السلام فرمود :
تو به او چه پاسخى دادى ؟ عرض کردم : چیزى نداشتم پاسخ او را بدهم ، حضرت
فرمود : آیا نمىدانید که حضرت قائم علیه السلام فرزند خانمى استکه بعنوان
کنیزى اسیر شده است ( زیرا مادر حضرت مهدى علیه السلام از نوادگان قیصر ،
روم بوده که در جنگ به اسارت مسلمانان ، در آمده است ) . ما نقاء
ثیابک ؟ فقال : جعلت فداک هی لباس بلدنا ، ثم قال : لقد جئتک بهدیة فقال له
أبو عبد الله : هدیة . قال : نعم ، قال فدخل غلام ومعه جراب فیه ثیاب
فوضعه ، ثم تحدث ساعة ثم قام فقال أبو عبد الله : إن بلغ الوقت وصدق الوصف
فهو صاحب الرایات السود من خراسان ، یا قانع انطلق فسله ما اسمک لوصیف قائم
على رأسه قال فلحقه فقال له أبو عبد الله یقول لک ما اسمک ؟ قال : عبد
الرحمان ، قال : فرجع الغلام فقال أصلحک الله یقول اسمی عبد الرحمان ، فقال
أبو عبد الله عبد الرحمان والله ثلاث مرات ، هو ورب الکعبة . قال بشیر
فلما قدم أبو مسلم الکوفة جئت فنظرت إلیه فإذا هو الرجل الذی دخل علینا *
موسى بن بکر ، از بشیر نبال ، از امام صادق علیه السلام روایت کرده و گفت :
نزد امام ( علیه السلام ) نشسته بودیم که مردى وارد شد ، امام صادق علیه
السلام به او فرمود : چقدر لباست سفید است ، آن شخص گفت : فدایت شوم این
لباس شهر ما است ، سپس عرض کرد : خدمت شما رسیده ام تا هدیه اى بدهم ، امام
صادق علیه السلام به او فرمود : هدیه ؟ عرض کرد : آرى . در آن هنگام جوانى
وارد شد و کیسه اى که در آن لباسى بود به همراه داشت وآنرا در آنجا گذاشت .
سپس مدتى صحبت کردند وآن شخص بپا خاست . امام صادق علیه السلام فرمود :
چنانچه وقتش برسد وشرائط مساعد بشود ، او صاحب پرچمهاى سیاه از خراسان
خواهد بود . آنگاه حضرت به غلام خود ، قانع ، دستور داد تا برود ونام آن
شخص را بپرسد ، او هم رفت ، وگفت که امام صادق ( علیه السلام ) مى گوید نام
شما چیست ؟ گفت ، عبدالرحمان - غلام برگشت وگفت ، خداوند شما را اصلاح
فرماید گفت نام من عبدالرحمان است . امام صادق علیه السلام سه بار فرمود (
بخدا سوگند ) : عبدالرحمان به خداى کعبه سوگند ، او همان است بشیر ( راوى
حدیث ) مىگوید : وقتى که ابو مسلم خراسانى وارد کوفه شد به او که نگاه کردم
، دیدم همان شخصى است که در خانه امام صادق علیه السلام وارد شد ( ظاهرا ،
روایتى از حضرت رسول الله صلى الله علیه وآله نقل شده که خراسانیها صاحب
پرچم سیاه خواهند بود که در یارى اهل بیت وامام عصر علیهم السلام قیام
خواهند کرد ، بنى عباس ، سعى کردند با قیام ابو مسلم با پرچم سیاه ولباس
سیاه ، خود را کسانى جلوه دهند که به یارى اهل بیت مىباشند و همان کسانى
هستند که پیامبر صلى الله علیه وآله فرموده ، از این رو امام صادق علیه
السلام به آن شخص ( ابو مسلم خراسانى ) فرمود : چقدر لباس تو سفید است .
تا بفهماند که این افراد ، صاحب پرچمهاى سیاه نیستند بلکه سعى دارند خود
را جاى آنها به دروغ غالب نمایند ) .
۰۰
۸۲ کاربر این مطلب را دیده اند و تعداد کل بازدید ها از این پست : ۹۰