گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کنگفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن
گفتم به نام نامیت هر دم بنازمگفتا که از اعمال نیکت سرفرازم
گفتم که دیدار تو باشد آرزویم
گفتا که در کوی عمل کن جستجویم
گفتم بیا جانم پر از شهد صفا کنگفتا به عهد بندگی با حق وفا کن
ادامه شعر در ادامه مطلب...
گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کنگفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن
گفتم به نام نامیت هر دم بنازمگفتا که از اعمال نیکت سرفرازم
گفتم که دیدار تو باشد آرزویم
گفتا که در کوی عمل کن جستجویم
گفتم بیا جانم پر از شهد صفا کنگفتا به عهد بندگی با حق وفا کن
گفتم به مهدی بر من دلخسته رو کنگفتا ز تقوا کسب عز و آبرو کن
گفتم دلم با نور ایمان منجلی کنگفتا تمسک بر کتاب و هم عمل کنگفتم ز حق دارم تمنای سکینه
گفتا بشوی از دل غبار حقد و کینهگفتم رخت را از من واله مگردانگفتا دلی را با ستم از خود مرنجانگفتم به جان مادرت من را دعا کنگفتا که جانت پاک از بهر خدا کنگفتم ز هجران تو قلبی تنگ دارمگفتا ز قول بی عمل من ننگ دارمگفتم دمی با من ز رافت گفتگو کنگفتا به آب دیده دل را شستشو کنگفتم دلم از بند غم آزاد گردانگفتا که دل با یاد حق آباد گردانگفتم که شام تا دلها را سحر کنگفتا دعا همواره با اشک بصر کنگفتم که از هجران رویت بی قرارمگفتا که روز وصل را در انتظارم
۰۰
۴۷ کاربر این مطلب را دیده اند و تعداد کل بازدید ها از این پست : ۵۳